index.html>

        







 


    

          
          
         
         
         
          
          
           
  


 




 


به نام هستی بخش جهان هستی
space

هر چه در آسمانها و زمين است ، ازآن خداوند يكتاست. كهكشان ها و ستارگان ، مظهر قدرت اويند. همه فانيند و تنها خداست كه مي ماند.

سورة مبارکه الرحمن مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (19) بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ (20) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (21) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (22) 19. دو دریا را به گونه ای روان کرد که با هم برخورد کنند.20. اما میان آن دو حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند.21. پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید؟ 22. از آن دو، مروارید و مرجان خارج مى‏شود.

رفتن به انتهاي صفحه

منظومه شمسي

ما بر روي سطحي زندگي مي کنيم که در حال گردش است . هشت سياره ي ديگر که چهار تاي آنها بزرگترو چهار کره ي ديگر کوچکتر از زمين هستند با زمين مي چرخند . همگي به علت وجود يک نيروي جاذبه بر روي مدار خود به دور خورشيد حرکت مي نمايند . در حدود 4600ميليون سال از فعاليت منظومه ي شمسي مي گذرد و عمر جهان هستي احتمالا چهار برابراين زمان است . کهکشاني که راه شيري ناميده مي شود ( يعني جايي که خورشيد ما قرار دارد ) عمرش به درازاي عمر جهان هستي است . ستارگان داخل آن به دليل پير شدن مي ميرندو ستارگان جديدي متولدمي شوند . خورشيد در مقايسه با برخي ستارگان جوانتر است . ستارگان همگي درون ابر بزرگي ازگاز و گرد و غبار تشکيل يافته اند . خورشيد نيز به اندازه اي بزرگ و داغ است که شروع به درخشش نموده است . سياراتي که بسيار کوچکتر از خورشيد هستند آن قدر داغ نشده اند که درخشش نمايند . نور آنان نيز ناشي از انعکاس نور خورشيد مي باشد . نه سياره ي اصلي منظومه ي شمسي که به ترتيب از خورشيد دور مي شوند در تصوير نشان داده شده است. چهار سياره ي نزديک خورشيد (عطارد و زهره و زمين و مريخ ) سيارات کوچکي هستند که سطح آن ها پوشيده از صخره و سنگ است وبه عنوان سيارات خاکي شناخته شده اند . به چهار سياره ي بزرگ يعني ( مشتري و زحل و اورانوس و نپتون ) ميرسيم که از گاز هاي مايع و يخ زده تشکيل شده اند . به جز نپتون که قمر آن را به سختي مي توان ديد سه سياره ي ديگر داراي اقمار زيادي هستند و همينطوراجسام کوچک بي شماري در اطراف آنان در حال گردش مي باشند . پلوتو ي کوچک فقط يک قمر دارد و به خاطر کوچکي زيادش از جمع سيارات حذف شده است . بعضي از ستاره شناسان بر اين باورند که جهان در حدود 000/12 ميليون سال پيش آغاز شده است . تمام موادي که اکنون در حال حيات يعني سيارات و ستارگان را تشکيل مي دهد بر اثر انفجار بزرگي پديد آمده اند و سپسبه صورت کهکشان ها متراکم گشته اند . هر سياره هم زمان با چرخش به دور خورشيد به دور محور خود نيز مي چرخند . اورانوس و پلوتو به دور پهلوي خود مي چرخند .


اتمسفر زمين

اتمسفر زمين داراي 21درصد اکسيژن است و مابقي آن را اکثرا نيتروژن تشکيل مي دهد. اتمسفر دارايمقادير زيادي اکسيژن مي باشد زيرا گياهان به هنگام رشد اين ماده را از خود خارج مي نمايند. اگر گياهان از بين بروند اکسيژن هم از بين خواهد رفت و لذا زندگي جانداران منقرض خواهد شد. مناطق بالايي جو رقيق است حتي در آنجا و در ارتفاع 10کيلومتري تنها يک سوم غلظت هواي سطح دريا وجود دارد . لايه بسيار نازک 25 کيلومتري ازن يک لايه بسيار مهم حياتي محسوب مي شود. زيرا اين لايه تشعشعات بسيار خطرناک خورشيد را جذب مي کند. شهاب سنگها در ارتفاع حدود 100 کيلومتري مي سوزند در حالي که سپيده دم در ارتفاع حتي بالاتري واقع مي شود


شفق

شفق‌هاي قطبي نورهاي زيبايي هستند که به طور طبيعي در آسمان ديده مي‌شوند. که معمولاً در شب و در عرض‌هاي جغرافيايي قطبي به چشم مي‌خورند. آنها در [يونوسفر] تشکيل مي‌شوند و سپيده دم قطبي قابل مشاهده هستند. در عرض جغرافيايي قطب شمال به آنها شفق‌هاي شمالي نيز گفته مي‌شود که اين نام بر گرفته از نام ايزدگونه رومي سپيده‌دم و نام يوناني باد شمالي است که در سال 1621 توسط پير گاسندي روي اين پديده طبيعي گذاشته شد. به شفق‌هاي قطبي، نور قطب شمال هم گفته مي‌شود زيرا آنها غالباً در نيم کره? شمالي رويت مي‌شوند و هر چقدر به قطب شمال نزديک مي‌شويد با توجه به مجاورت با قطب مغناطيسي شمالي زمين احتمال بيشتري مي‌رود که بتوانيد آنها را ببينيد به طور مثال در شهرهاي شمالي کانادا که بسيار نزديک به قطب هستند امکان رويت آنها بسيار زياد است. شفق‌هاي قطبي در نزديکي قطب مغناطيسي شمالي ممکن است خيلي بالا باشد ولي در افق شمالي به صورت سبز بر افروخته و در صورت طلوع خورشيد به صورت قرمز کمرنگ ديده مي‌شود. شفق‌هاي قطبي معمولاً از سپتامبر تا اکتبر و از مارس تا آوريل اتفاق مي‌افتند. بعضي از قبايل کانادايي به اين پديده رقص ارواح مي‌گويند. در قطب جنوب نيز اين اتفاق مي‌افتد ولي فقط در جنوبي‌ترين عرض جغرافيايي قابل رويت است. و گاهي اوقات در آمريکاي جنوبي و استراليا (استراليا در زبان لاتين به معني جنوب است). بنجامين فرانکلين اولين کسي بود که به شفق‌هاي قطبي توجه نشان داد. در تئوري او علت وقوع شفق‌هاي قطبي اين انتقال نور در مرکز بار الکتريکي در سرزمينهاي قطبي توسط برف و رطوبت شدت مي‌گيرد، بود. علت وقوع شفق قطبي خروج جرم از تاج خورشيدي است که از طريق مغناطره و کمربندهاي ون آلن به مناطق قطبي هدايت مي‌شوند.


خسوف

تمامي سيارات و قمرها هنگامي که در برابر نور خورشيدواقع مي شوند در پشت آنها سايه اي تشکيل مي شود که اين سايه به فضا مي افتد . در اطراف اين سايه تاريک ( گرفت کلي ) روشن تر وجود داردکه گرفت جزيي ناميده مي شود . گرفت جزييجايي است که نور خورشيد در آن جا به طور جزيي تاريکشده است . هنگامي که ماه دقيقا بين زمين و خورشيد واقع مي شود و سايه اش برسطح زمين مي افتد يک خورشيد گرفتگي فاق مي افتد . براي آنکه يک خورشيد گرفتگي کامل ديده شود ناظر بايد در منطقه گرفت کلي قراربگيرد . در خورشيد گرفتگي کامل روشني خيره کننده خورشيد توسط ماه مخفي شده و تاج خورشيد قابل رويت خواهد بود . يک خورشيد گرفتگي كامل هيچ گاه بيش از 7.5دقيقه طول نخواهد كشيد گاز هاي متصاعد از خورشيد به سمت بالا فوران مي كنند . اين زبانه اي از هيدروژن است كه 000/50 درجه سانتي گراد و يا بيشتر حرارت دارد كه مي تواند زمين را بلعيده و نابود كند . براي آنكه اندازه ي گروهي از اين لكه هاي خورشيدي را حدس بزنيم بايد به خاطر بياوريم ه قطر خورشيد 100 برابر زمين مي باشد . ممكن است يك لكه ي خورشيدي به مدت چند ماه باقي بماند ولي اكثر لكه ها كمتر از دوهفته دوام مي آورند .


خورشيد

منبع انرژي خورشيد در مرکز آن نهفته است 9/0 جرم خورشيد از هيدروژن تشکيل يافته که يک عنصر بسيار مهم در جهان مي باشد . در داخل هسته ي داغ خورشيد هيدروژن تبديل به هليم مي شود. انرژي ناشي از اين واکنش لايه هاي بالايي ستاره را گرم مي کند و اين انرژي از سطح متلاطم خورشيد به داخل فضا فوران مي نمايد . سطح خورشيد در اثر حرارتي برابر 000/6 درجه ي سانتي گراد درحال غليان و تلاطم است . يعني درجه ي حرارتي که از هر کوره اي نيز داغتر است . مقاديري از هيدروژن سوزان که به نام پراميننس ( گاز هاي متصاعد از خورشيد ) شناخته شده اند با سرعتي معادل صد ها کيلومتر در ثانيه به فضا پرتاب مي شوند


زهره

زهره همانند عطارد به دور خورشيد مي گردد ، اما بسيار آسانتر از عطارد ديده مي شود . هنگامي كه زهره به نزديكترين فاصله ي خود از زمين مي رسد به اندازه اي روشن است كه حتي در نور روز هم قابل مشاهده خواهد بود . البته به شرطي كه موقعيتش در آسمان دقيقا مشخص شود . زهره داراي درخشش زيادي است و اين به خاطر اتمسفر ضخيم سياره اي است . اتمسفر ، نور خورشيد را بسيار بهتر از يك سطح سنگي و خاكي منعكس مي كند اين تصوير كه توسط كاوشگر بين سياره اي مارينر 10 گرفته شده ، اتمسفر كاملا پوشيده از ابر زهره را نشان مي دهد . اتمسفر زهره بسيار ضخيم تر از اتمسفر زمين است و شامل گازهاي خطرناك دي اكسيد كربن و اسيد سولفوريك مي باشد . چون اتمسفر زهره گرما را نگه مي دارد ( اين حالت به نام اثرگلخانه اي مشهور است ) لذا سطح زهره به هنگام روز بسيار داغتر از عطارد مي باشد . .


عطارد

عطارد دومين سياره ي کوچک منظومه ي شمسي مي باشد . کمي از ماه بزرگتر و سطحش پوشيده از حفره هايي همانند ماه است . هسته ي آهني عظيم آن موجب شده تا از هر سياره ي ديگري در منظومه شمسي به جز زمين داراي چگالي بيشتري باشد . هر چهار سياره ي خاکي داراي مقادير زيادي آهن و سيليکون و دي گر عناصر سنگين مي باشد. اگر انسان جرات بكند كه بر سطح عطارد قدم بگذارد مانند اين است كه روي استخوان هاي پوسيده ي يك دنياي مرده راه مي رود . در عطارد هوايي وجود ندارد و سطح آن خشك است . سطح عطارد به هنگام روز در زير اشعه خورشيد سرخ مي شود در حالي كه شب هنگام عطارد از سرد ترين نقاط روي زمين نيز سرد تر است . عطارد در مدت 88 روز به دور خورشيد مي گردد كه يك سال آن محسوب مي شود و اما ??59 روز طول مي كشد تا يك بار به دور محور خود بچرخد . اين بدان معناست كه حركت خورشيد در آسمان عطارد بسيار كند است به گونه اي كه3ماه طول مي كشد تا خورشيد از يك افق به افق ديگر برود . احتمال مي رود هنگامي که عطارد جوان بوده در طي چند ساعت به دور محورش مي گشته اما کشش جاذبه اي خورشيد حرکت عطارد راکند کرده است . همانگونه که کشش زمين باعث شده تا يک نيم کره ماه به سمت ما برگردد ودر همان حال باقي بماند . به نظر مي رسد که هرگونه حيات در عطارد غير ممکن باشد . اگر حيات موجود در عطارد به وسيله گرماي وحشتناک از بين نرود قطعا به وسيله تشعشعات ناشي از خورشيد که سلول هاي حياتي را از بين مي برد نابود خواهد شد .


زحل

حلقه‌ها يا کمربندهاي زحل در فاصله 11200 کيلومتري آن جاي گرفته‌اند. حلقه‌هاي زحل از تکه‌هاي يخ و همچنين تکه‌هاي سنگ و غبار تشکيل شده‌اند برخي به اندازه يک غبار ريز و برخي به اندازه يک خانه. حلقه‌هاي زحل پهن هستند ولي بسيار تخت و نازک. پهناي آن‌ها 280هزار کيلومتر است اما کلفتي آنها تنها يک کيلومتر است. بنابراين هنگاميکه از پهلو به زحل بنگريم حلقه‌ها تيغه باريکي مي‌شوند و ديده نمي‌شوند. مشتري و نپتون و اورانوس هم حلقه دارند اما حلقه زحل از همه بهتر ديده مي‌شود. به باور دانشمندان دليل درخشانتر بودن حلقه‌هاي زحل تازه تر بودن و جوانتر بودن آن هاست. آن‌ها مي‌انگارند که اين حلقه‌ها در پي نزديک شدن يک ماهک به زحل و فروپاشي آن ماهک در اثر گرانش زحل پديد آمده‌اند. حلقه‌هاي زحل به ترتيبي که کشف شده‌اند با حروف الفبا نامگذاري شده‌اند. اي، بي، سي، دي، اي، اف و جي در ميان حلقه‌ها سه شکاف وجود دارد به نام‌هاي انکه، کيلر و مکسول و يک بازه بزرگ به نام شکاف کاسيني. نخستين کسي که به حلقه رازآميز پيرامون کيوان علاقه‌مند شد و آن را کشف کرد گاليله بود. او در سال 1610 به اين موضوع پي برد و در آغاز بر اين باور بود که اين حلقه از جنس جامد مي‌باشد. اما امروزه ثابت شده‌است که اين حلقه از قطعات سنگ و آب يخ زده تشکيل شده‌است که برخي از آنها در اندازه‌هاي يک خودروي معمولي مي‌باشند. مجموع گرانشزحل و گرانش ماهک‌هاي آن حالتي را پديد مي‌آورند که اين قطعات همواره بصورت حلقه‌هاي نازک به دور اين سياره به نظر ثابت ايستاده‌اند.